چند شب پیش که آسمان غرب ( بخشی از زندگی خلبان شهید علی اکبر قربان شیرودی) از تلویزیون پخش شد به یادم اومد که قرار بود یه تحلیل که نه ، یه نظر روش بنویسم

گفتم خب الخیر فی ما وقع

امشب می‌نویسم

---------------------------------

خلاصه فیلم : زندگی خلبانی هستش که در اوایل هجوم ارتش بعث عراق به ایران در منطقه سرپل ذهاب ، علی رغم دستور مستقیم رئیس جمهور بنی صدر مبنی بر تخلیه پادگان و همچنین معدوم کردن مهمات نظامی ، آتش به اختیار میمونه و به جای معدوم کردن ، با چند خلبان دیگه به مصاف دشمن میره و شجاعانه اون ها رو عقب میرونه (هرچند مرتکب تمرد شده اما به سبب این شجاعت ترفیع درجه گرفت)

و اما تحلیل ...

آسمان غرب همون اول کاری میخواد نشون بده که شهید شیرودی بی‌تعلق به خانواده‌س یا بهتره بگم در مصاف با تعلقه ، اما خب چیزی که شاید کم‌تر کسی بدونه اینه که ایشون دو همسر داشتند ، پس این معلوم میکنه اونقدا هم به خانواده بی‌التفات نبودن ، رفتارش با اون دخترک مورد تعرض هم همین رو نشون میده

چیزی که خیلی به چشم میومد انتخاب بازیگر اصلی بود ، بازی کی‌مرام خیلی شعاری و مصنوعی بود و در واقع روح نداشت ، توی سریال سیمرغ فضا یه شکل دیگه‌س و اینجا یه شکل دیگه ، متضاد هم ( هرچند سریال سیمرغ زیادی همه چی رو خوب نشون میداد ) کی‌مرام دائم با موهای ژولیده طور و به هم ریخته‌س ، در صورتی که خلبان ها تقریبا همگی آراسته هستند

انگار این آدم اومده عصبی و روی مخ باشه ، ورودش به پادگان با خشونته ، رفتارش با سرباز از بالاست ، با جوونی که قراره پای خواهرش رو قطع کنن رفتار بدی داره و گردنش رو فشار میده ، در واقع نمیشه با این نقش ارتباط برقرار کرد

شبی هم که داره توی جمع خلبان ها نطق میکنه افتضاحه

توی فیلم های تاریخی یا بیوگرافی ، قسمت های سخنرانی یا نطق‌ش باید با جمله بندی و بیان خوبی ارائه بشه و از سکانس های مهمه اما اینجا مسخره و مضحکه

کی‌مرام اومده شعاری با لحن معروف ( این سه تا کارو نککککن ) میگه انتقام این مردمو بگیرررر ، نطق میکنه یا صحبت های شعاریش درباره رییس جمهور و رفتار طلبکارانه‌ش با فرمانده‌ش ، شیرودی ستوان بوده و قاعدتاً نمیتونه با یه سرهنگ فرمانده پادگان اینطوری صحبت کنه

در کل از شهید یه آدم هیستریک نشون دادن

توی برخورد با آن دختر مورد تعرض ، هم انگاری صحنه تئاتره ، میپره گوشه‌ای یه کت تنش میکنه و میاد که حرف بزنه و میگه اینا همه از جنس خودتن ، تو خودت مردی برادر ، اونی که ترس از مردها گرفته و شوکه‌س شیرودی و غیرشیرودی نمی‌شناسه

حالا سوال اینه که میون اون همه زن چرا تو باید بپری دختر رو بغل کنی

هرچقد نقش اصلی ضعیف بود اما بازی امیرحسین آرمان حقیقتا دوست داشتنی و خوب بود

به حدی که میشه گفت نقش مکمل پررنگ تر و موفق تر بوده تا نقش اصلی

حتی صحنه هاش هم خلاقیت بیشتری داشت

نکته دیگه‌ای که به چشم میاد شتابزدگی فیلم بود ، انگار که میخواستن هرطور شده به جشنواره برسوننش

صحنه های تکراری زیاد داشت و گریزی هم ازش نبود ، در واقع عملیات های هوانیروز همین شکلیه ( شلیک های پیاپی بالگرد به اهداف) اما خب میتونست با خلاقیت و جنگ پردازی بیشتری باشه

نکته اخر و قابل توجه فیلم ، پررنگ کردن نقش ارتش هستش ، در دهه شصت و هفتاد که سینمای دفاع مقدس داغ بود ، تمام فیلم ها ( به جز فیلم های مربوط به جنگنده و نیروی هوایی که انحصار ارتش بود ) بر محور یک سید یا حاجی سپاهی و بسیجی بود که به تنهایی لشکری را هزیمت می‌کرد که جدای تخیلی شدن داستان ، ارتشی که به خصوص در اوایل جنگ ( نیروی هوایی ، هوانیروز و تکاوران ) به شدت جانفشانی کردند را کنار میزد اما در این فیلم نقش ارتش به چشم اومده و به جز تک‌نقش حاج حسین همدانی خبری از سپاه نیست

اگر این از همتی در نشون دادن جنگ به شکل درست باشه ، نه درشت

خوبه

اما اگر با هدف غرض ورزی با نیروهای سپاه باشه که ...

در جایی از فیلم که حاج حسین همدانی سنگی رو با ندای الله اکبر پرتاب می‌کنه اولش شاید عجیب به نظر بیاد اما اشاره‌ای داشت به انتفاضه فلسطین و نبرد سنگ و گلوله




تاريخ : پنجشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۴ | | نویسنده : MENORA33 |