اگر سریال یاغی رو تا آخر دیدید ، توصیه میکنم متن این پست رو حتماً بخونید
توی سریال یاغی با چهار شخصیت اصلی طرفیم که هرکدوم یه بخشی از این سریال رو به دوش میکشن و در واقع هرم قدرت رو از پایین به بالا تشکیل میدن
1_شخصیت اول جاوید هستش ، یه جوون کشتی گیر که علیرغم بزرگ شدن توی محله جرم خیز « لیان شامپو » و نداشتن هویت ، تمیز و با اصالت بزرگ شده
لقب خودش رو گذاشته یاغی اما تنها ادعایی که داره فقط همون کشتی گرفتن هستش وگرنه کاملاً آروم و چشم بله قربان گوست و در برابر شخصیت دوم هرم قدرت یعنی اسی قلک همیشه سرش پایینه و ازش حساب میبره ، هرچند که کلا بچه سر به زیریه
وقتی توی یکی از صحنه ها ، سرباز بهش میگه امشب این تتوی یاغی رو میسوزونم به جاش میزنم ریقو ، شاید خنده تون بگیره ولی حقیقت اینه که جاوید اگرچه دوست داشتنی بود اما ریقویی بود که با پشتکار به جایگاه و دختری که میخواست رسید و شد الگوی خیلی از جوون ها ( به حدی که هیئت کشتی تهران اعلام کرده در طی پخش این سریال ، گرایش به این ورزش افزایش پیدا کرده )
2_شخصیت دوم : اسی قلک خلافکاریه که با دغل و دروغ پول درمیاره و توی این راه از بچه محل ها استفاده میکنه ، به همین خاطر هوا برش داشته که من بزرگ محلهام و نون این بچه ها رو من میدم ، زبون بازه و از هر کسی و هر راهی پول درمیاره ، همه رو هم به نحوی مدیون یا پاگیر خودش کرده که کسی جرئت نداره روی حرفش حرف بزنه ، تهش هم با همین زبون دغل ، پیمانکاری ضایعات منطقه رو از شهرداری میگیره اما در برابر شخصیت سوم کاملاً کوچک و ضعیف میشه
3_شخصیت سوم : بهمن خان یا آقاجون که در قسمت دوم با شکوه و جلال از تویوتا آخرین مدل پیاده میشه و بچه های لیان شامپو چشم و دهنشون باز میمونه ، این صحنه برای نشون دادن اقتدار بهمن کافی بود
بهمن یه شخصیت تأثیرگذار و دست به نقده که همه چی رو با پول میخره ، اما یه جاهایی هم پای مرام و شخصیت ، خودش رو نشون میده مثل برخوردش با بچه های باشگاه یا اولین برخوردش با امید رستمی ( سرمربی ) توی باشگاه سوارکاری ، محکم و مقتدرحرف میزنه ، با خوب ها خوبه و با بدهایی مثل اسی بدتا میکنه ، خشونت و محبت رو توأمان داره و اگر بگیم محبوب ترین شخصیت فیلم بود اغراق نکردیم اما همین آدم با اقتدار که خفن ترین شخصیت فیلم به حساب میاد و حدوداً تا قسمت ده و یازده همه جلوش خم و راست میشدن از قست دوازده به بعد ناگهان فرو میریزه
جلوی طلا ضعیفه ، جلوی شیما ضعیفه و از همه مهم تر جلوی شخصیت چهارم که رأس هرم قدرت به حساب میاد کاملاً خرد و خاکستر میشه و متوجه میشیم که بهمن هیچی نبوده ، یه کشتیگیر اخراجی که سر از قاچاق موادمخدر در میاره و ملقب بوده به بهمن کوچیک ( اسم یه مدل سیگار قدیمی ) ، اینی هم که هست صدقه سر ازدواج با طلا و اعتبار پدر طلاست ( این نوع شخصیت پردازی شبیه نوری در سریال قورباغه بود که در قسمت های آغازین مقتدر ، مرموز و زیرک به نمایش گزارده شد اما به مرور این اقتدار در هم شکست )
4_ شخصیت چهارم : اکبر مجلل ، بیتعارف یکی از انتخاب های ضعیف این سریال ، انتخاب فرهاد اصلانی برای این شخصیت بود . مجلل یه خلافکار به تمام معنا مافیایی و در واقع یادآور پدرخوانده ست ، اما به جای یه شخصیت سن و سال دار با ابهت که چهرهای با صلابت و هیکلی متناسب و تیپ و لباسی فاخر داشته باشه ، یه بازیگر با جثه خیلی چاق و تیپی نه چندان با ابهت انتخاب کردند .
آقای اصلانی چهره ای گیرا و مقتدر و بازی مسلطی دارند اما نه برای پدرخوانده شدن
به هرحال اکبر مجلل قدرتمندترین شخصیت سریال است که میتواند همه چیز و همه کس را به زیر گیوتین خشم خود آورد ، میتواند علیرغم تمام تلاش های بهمن و طلا برای بازی دادن اکبر ، آن دو را به ذلت بکشاند و حتی علیرغم تمام مخفی کاری های پلیس ، لو رفتن موادمخدر را بفهمد . خانواده دوست است و به خاطر دخترش تمام شهر را زیر و رو میکند اما در معامله با بهمن ، انتقام دخترش را فدای کوکائین ها میکند
نکته : برنده این سریال تنها همان یاغی ریقوی فیلم بود که با وجود تمام مشکلات و سنگ اندازی ها قهرمان کشتی جهان شد و به دختری که با تمام وجود دوستش داشت و در راه رسیدن به او میدوید ، دست پیدا کرد .
اگرچه در تمام مدت سریال منتظر حرکت های یاغی گرانه و بیپروای او بودیم اما غیر از تلاشش برای کشتی ، نسبتاً یکنواخت و بیهیجان پیش میرفت
نتیجه : در این سریال همه شخصیت ها به خاطر رسیدن به اهداف خود از هر راهی میروند و از هر وسیله ای استفاده میکنند ، چه مثبت و چه منفی
اسی برای رسیدن به پول از هیچ فریب و خیانتی دریغ نمیکند ، حتی علیرغم دعوای سخت خود با بهمن ، در ازای پول با وی همکاری میکند.
جاوید برای رسیدن به ابرا تمام تلاش خود را میکند و با وجود اینکه از محموله کوکائین بو برده اما برای رفتن به خارج از کشور و دیدن ابرا چشم روی همه چیز میبندد ، وقتی هم قهرمانی را کسب میکند و خیالش از بابت رسیدن به دختر مورد علاقه ش راحت میشود یادش میافتد به پلیس اطلاع دهد .
بهمن که از ابتدای سریال آقاجون صدایش میکنند و از همه لحاظ هوای کشتی گیرهایش را دارد نیز کسی بود همچون اسی قلک اما ورژن لاکچری آن
برای جایگاه فعلی خود ، شیما و پدر طلا را قربانی کرده و برای جایگاه آینده خود جوانان کشتیگیر را قربانی میکند
اکبر مجلل نیز برای تثبیت موقعیت خود از هیچ جنایتی فروگذار نیست و حتی وقتی پای محموله چهل کیلویی کوکائین به میان میآید ، دهانش آب میافتد و دخترش را فراموش میکند و از خون بهمن میگذرد .
پینوشت: مابقی نقش ها هم آنقدر مهم نبودند و با حذف هر کدام ، فیلم روند خود را ادامه میداد اما حضورشان رنگ و لعاب خاصی را ایجاد میکرد ، مثل بازی دوستان جاوید
و البته یک حضور بیمعنا در این سریال نقش رضا صادقی بود و عملاً کاری را پیش نمیبرد .
تاريخ : شنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : MENORA33 |